حوالی ساعت پنج بیدار شدم، با بچه ها رفتیم یه سر به مامان و آبجی بزرگه زدم. بنزین هم نداشتم سر راه پمپ بنزین هم رفتیم. فردا دو شیفتم. الان هم یه کیک گذاشتم و می خوام تا آماده شدن کیک کمی هال رو مرتب کنم. اینقدر رو زمین و مبل ها شلوغ که جای نشستن نیست. پسرم وقتی رسیدیم خسته بود و خوابش برد. دخترم هم منتظر کیک پارسه...
برچسب : نویسنده : psychologyforanexam بازدید : 25