از نو زنده شدن

ساخت وبلاگ
+ جمعه هفدهم تیر ۱۴۰۱ | 21:29 | بعد از تو

دیشب خواب دیدم یه نفر که ظاهرا بازرس بود من و یکی از همکاران رو سوار ماشینش کرد و تو راه داشت برامون توضیح می داد که درخواست مون شدنی نیست. من و همکارم می دونستیم. من فکرم پیش ماشینم بود که جلو در مدرسه پارک بود و اینکه الان داره مسیرم دورتر می شه. دو تا طالبی هم همراهمون بود  یه کم بعد خانوم بازرس ماشین رو متوقف کرد تا ما پیاده شیم. من ناراحت بودم از اینکه دور شده بود مسیرم. با همکارم تا دم مدرسه پیاده رفتیم. و من سوار ماشین شدم و همکارم رو سوار کردم. همین که خواستم راه بیفتم آینه ی ماشینم خورد. یادم نیست سمت خودم بود یا همکارم...

اما قبلا هم دو سه باری تو این مسیر بودم. جایی که حتی نمی دونم کجاست. 

بیدار که شدم گفتم شاید قبولی دانشگاه قرار برام زحمت داشته باشه 

البته روز کنکور اینه ی سمت شاگرد گرفت به یه کامیون متوقف و چند روز پیش هم یکی زده بود به اینه ی سمت راننده ... 

هنوز فرصت نکردم برم بیمه برا تعیین خسارت، 

رانندگی بدون اینه های قابل تنظیم شدن سخت شده برام...

امروز یک صفحه ترجمه رو انجام دادم 

قبل ظهر با بچه ها رفتیم حیاط و ظرف ها رو شستم 

عصر بچه ها خواب بودند منم یه سر کوتاه رفتم پشت بوم و یک کیسه ی کوچیک زباله جمع کردم و وقتی پسرم بیدار شد با هم بردیم گذاشتیم سر کوچه 

به اداره برق زنگ زدم. کارشناس شون اومد گفت برق ضعف ولتاژ داره و قرار فردا بریم یه اداره ی دیگه بگیم پیگیری کنه 

روزی حدودا بیست باری برق قطع و وصل می شه 

کولر و یخچال مدام خاموش و روشن می شن 

دو سه تا از مهتابی ها خراب شدن تو این مدت 

خودم رو با اهنگ های قدیمی شاد زنده نگه می دارم 

امروز رنگ آلبالویی روشنی که دو هفته پیش گذاشته بودم خودشو نشون می داد ، براش ذوق داشتم

پارسه...
ما را در سایت پارسه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : psychologyforanexam بازدید : 103 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 6:27