مقاومت

ساخت وبلاگ

با یک دنیا احساس شکنجه خودم رو نشوندم پای درس

و حدودا 45 دقیقه تربیتی خوندم

دو ماه بیشتر فرصت ندارم 

دوست دارم زمان رو از دست ندم، ...

الان از دیروز مدام دارم به خودم می گم سال 1500 احتمالا هیچ کدوم از ما نیستیم 

نه خودمون 

و نه حتی بچه هامون 

زمین از ما و هیاهومون خالی می شه

به در و دیوار خونه نگاه می کنم

به کسانی که شاید صد یا دویست سال پیش اینجا زندگی می کردند

شادی داشتند 

غم داشتند 

راه می رفتند 

حرف می زدند 

فکر می کردند 

حالا احتمالا یک مشت استخون پوسیده اند زیر خاک

و هیچ ردی از خونه شون نمونده 

نمی تونم حدس بزنم زمینی که الان خونه ی ماست دویست سال پیش چه شکلی بوده، چه فرشی توش پهن بوده، خونه ی امن چه کسانی بوده

همون طور که نمی تونم حدس بزنم دویست سال دیگه 

چهارصد سال دیگه 

چی به سر در و دیوار خونه م

باغچه مون

تمام اشیاء ی که برام کلی خاطره دارن اومده...

من از مرگ می ترسم و بیزارم

این ترس و بیزاری رهام نمی کنه

کاش می تونستم با درس خودم رو سرگرم کنم

چطور مردن؟

چطور می میرم؟

پارسه...
ما را در سایت پارسه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : psychologyforanexam بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:15